عشق
89/12/17 :: 4:31 عصر
با سکوتم سخن خواهم گفت، قصه خواهم گفت. با سکوتم مهربانی خواهم کرد و خواهم بخشید. با سکوتم تنها هستم، آسوده و سبکبال. با سکوتم پاک می مانم و . . . با سکوتم عاشق می شوم
. چه سخن ها در این سکوت است که در هیچ گفتگویی نگنجد
.با سکوت چه عجیب می توان مهر ورزید و دوست داشت که با هزاران "دوستت دارم" پر از ریا نتوان
با سکوت چه زیبا می توان زشتی ها را ندید؛ یا بهتر بگویم: چه زیبا می توان زشتی ها را زیبا دید؛ که زشتی و زیبایی در دریچه نگاه ما است که زشت یا زیبا می شوند
!آه! که چه موهبت شگفت انگیزی است سکوت
با سکوتم "او"ی خویش را فقط در خویشتن نگاه می دارم. با کسان و ناکسان از او سخن نمی گویم؛ که می دانم که سکوتم از گفتارم بر گوش آن بیگانگان گویاتر است
.با سکوتم به خود می بالم. که بالیدن مرا حاجت به گوش دیگران نیست، ولی به سکوت، آری، هست
با سکوتم با خویشم. خویشتن خویش را یافته ام. با داشتن آن دیگر چه می خواهم؟ مگر نه هرچه آغاز، هرچه پرواز و هرچه عشق از این خویشتن آغاز می شود
با سکوتم به تنها پرواز کردن عادت می کنم و چه آسودگی و رهایشی است در این تنهایی! چه شکوهی دارد وقتی تنها به دیدار او می روی
این سکوت چه عجیب پرواز تو را آسان می کند و تو را از هرچه دام و قفس است می رهاند. از هرچه آلودگی پاک می کند و از هرچه تعلق آزاد
اصلا سخن گفتن برای چه است؟ چرا باید بگویم؟ چه باید بگویم؟ با که بگویم؟ مگر از عشق می توان سخن گفت؟ اصلا چرا باید عشق را به زبان آلود؟ مگر نه عشقی که به زبان آید، عشق نمایی بیش نیست که مدعیان بی عشق به آن می بالند
!چه پاک و بی ریا و آینه واری تو ای سکوت
مگر نه صادقانه ترین سلام ها سلام هایی است که با نگاه خویش می کنیم؟
مگر نه هرچه گفتن و سخن و کلام و بحث و مجادله است، کم یا زیاد به چاشنی ریا آمیخته است؟
مگر نه از همین نوشته ها که خود به مثابه شکستن سکوت است، بوی ریا می آید؟
.
.
.
.از امروز تا فرجام این احتضار تنها سکوت خواهم کرد
و چه افسانه ای است این که در سکوت مهر بورزی: مهر بورزی بی هیچ چشم داشت. حتی بی چشم داشت آن که محبوبت بداند که دوستش داری؛ که همه عاشق نماها از عشق خود جویای لذت اند. لذتی که آن گاه حاصل می شود که معشوق، از آن ها و از عشقشان باخبر شود؛ وگرنه از عشق خویش رنج می برند، که این، عشق نیست؛ چه عشق را با رنج تجانسی نیست
عشق از جنس خوبی است و از جنس شادی؛ که اگر عشق، عشق باشد، فراق و وصال و بی خبری و باخبری معشوق، همه شادی است. عشق اگر عشق باشد و عاشق اگر عاشق، آگاهی و بی خبری و قرب و بعد معشوق بر وقت و حال عاشق بی اثر است
عاشق حقیقی عاشق عشق است، نه عاشق معشوق: معشوق عاشق حقیقی همان عشقش است و چون عشق عاشق همیشه نزد او پابرجاست، رنج فراق برای او بی معناست. مادامی که او عاشق است، از حضور معشوقش_یعنی همان عشقش_ محظوظ خواهد بود
عاشق حقیقی به عشق خود به معشوقش می بالد، نه به معشوق جسمیت یافته خویش. که گاه معشوق غیر جاودانه، حایلی است میان عاشق و عشق جاودانه اش. خوبی و زیبایی بیش از آن که در معشوق باشد در عشق است
...معشوق من هر قدر هم که زیبا باشد به زیبایی عشق من نیست
،اما. . . نه! صبر کن. معشوقی می شناسم که در زیبایی از عشق سبقت گرفته
...معشوقی که خود عشق است.نه! عشقی که خود معشوق است. نمی دانم
.فقط او را می شناسم
...اما دریغ
.عاشق نماها تحمل ندارند که عاشق باشند. تحمل ندارند که سکوت کنند و خاموش باشند و. . . پاکباز
.در هم شکستن سکوت دیگر بس است. بار دیگر توبه می کنم. اما این بار تا فرجام این احتضار خاموش خواهم ماند
89/12/17 :: 4:29 عصر
من چه کردم؟ گنهم چیست؟ چه تقصیرم بود؟
که بلای سیه عشق تو تقدیرم بود
خواستم از ره عشقت بگریزم اما
نشد و شاهد آن پای به زنجیرم بود
مدد از آه و سرشک سحری می جستم
بی وفاتر ز همه ناله شبگیرم بود
عقل می خواست که تدبیر به کارم بکند
عاقبت عقل کشی چاره و تدبیرم بود
در طوافم رخ مینوی تو از سر بردم
سعی باطل! گنهم خاطر درگیرم بود
خواستم غم را کفارهی عشقت بکنم
شاهد درد و غمم خانهی دلگیرم بود
پیش چشم دگران عشق تو پنهان کردم
پرده پوشی غم عشق تو تزویرم بود
دور گشتم ز همه تا تو نبینم اما
جلوی آینه تصویر تو تصویرم بود
89/12/15 :: 7:30 عصر
یه وقتایی یکیو اینقدر دوست داری که نمیتونی دوریشو تحمل کنی ... ولی اون عین خیالشم نیست ..
یه وقتایی روزشماری میکنی و لحظه شماری میکنی که ببینیش ... ولی یا چشمت به در خشک میشه یا وقتی میبینیش لال میشی و نمیتونی چیزی بگی ...
یه وقتایی دلت میخواد ذل بزنی تو چشاشو چشم ازش برنداری ... ولی وقتی میبینش نگاتو میدزدی که نکنه احساستو بفهمه و لو بری یا اینقدر با کنایه هاش آزارت میده که اشک تو چشات جمع میشه و نمیتونی درست ببینیش ...
یه وقتایی فکر میکنی اگه ببینیش چی بپوشی تا خوشش بیاد ... ولی دلتو میسوزونه و نمیاد ...
یه وقتایی دلت میخواد هی باهاش حرف بزنی ... ولی حرفات قابل درک نیست براش ..
یه وقتایی دلت میخوادصداشو بشنوی و هی باهات حرف بزنه ... ولی حرفاش اینقدر طعنه و نیش توشه که پشیمونت میکنه ...
یه وقتایی از حرفاش دلت به درد میاد و آتیش میگیری ... ولی سکوت میکنی و هیچی نمیگی ..
یه وقتایی سکوت میکنی و هیچی نمیگی شاید خود به خود همه چی درست بشه ... ولی سکوتت داغونت میکنه ...
یه وقتایی یه چیزی میگی تا ببینی هنوز دوستت داره و حسودیش میشه ؟؟ ولی یه حساب کتاب دیگه ای میکنه ...
یه وقتایی دلت میخواد داد بزنی ... ولی نمیتونی و نمیدونی چطوری یا سر کی و چی باید داد بزنی ...
یه وقتایی میخوای خودت همه چیو تجربه کنی و از حماقتت دست برنمیداری ... ولی هرتجربه ای شیرین نیست و هرتجربه ای درس نمیشه ...
یه وقتایی یه رابطه ای خیلی خوبه... ولی با دخالت دیگران به گند کشیده میشه ...
یه وقتایی رابطه ها میتونه خیلی قشنگ باشه ... ولی نمیذارن و بخل و حسادتاشون همه چیو بهم میریزه ...
یه وقتایی دلت یه چیز میگه و عقلت یه چیز دیگه ... ولی میمونی بین دوراهی که حرف کدومو گوش کنی ...
یه وقتایی کسی رو که دوست داریم آزار میدیم ... ولی همین کارمون باعث میشه برای همیشه از دستش بدیم ...
یه وقتایی دیر میجنبیم و دیر به فکر میفتیم ... ولی وقتی به فکر میفتیم که مرغ از قفس پریده ...
یه وقتایی دلت میخواد بری و نباشی و نبینی و نشنوی ... ولی باید صبر کنی تا وقتش برسه ...
یه وقتایی خدا جونم خیلی خیلی خیلی بیشتر از همیشه دلم میخواد پیش خودت باشم ... ولی تو انگار نمیخوای ...
نطر یادتون نره
89/12/15 :: 7:22 عصر
فواید در آغوش کشیدن و بغل کردن برای سلامتی
بغل کردن مطمئناً احساس خیلی خوبی به شما می بخشد و شواهد نشان می دهد تاثیرات بسیار خوبی هم بر سلامتی ما دارد. در تحقیقی که در دانشگاه کارولینای شمالی انجام گرفت، محققان دریافتند که بغل کردن هورمون "اکسیتوسین" را افزایش داده و خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد.
درواقع، وقتی زوجین 20 ثانیه همدیگر را بغل می کنند، سطح اکسیتوسین در بدنشان که طی تولد بچه و شیردهی آزاد می شود، بالا می رود. افرادیکه در روابط عاشقانه هستند، بیشترین افزایش اکسیتوسین را دارند.
ضمناً سطح هورمون استرس، کورتیزول، هم در خانم ها همراه با فشارخون پایین آمد. دکتر کارن گورون یکی از محققین این تحقیق می گوید، "هرچه حمایت عاطفی بیشتر باشد، این افزایش میزان اکسیتوسین نیز نیز هم در مرد و هم در زن بیشتر خواهد شد. اما اهمیت اکسیتوسین و اثرات محافظت کننده آن دربرابر بیماریهای قلبی، میتواند برای خانم ها بیشتر باشد."
دکتر کارمین گریفیت، سخنگوی بنیاد قلب بریتانیا، می گوید، "دانشمندان علاقه زیادی به این مسئله نشان می دهند که احساسات مثبت می تواند برای سلامتی مفید باشد. این تحقیق نشان میدهد که ساپرت عاطفی، مثلاً به شکل در آغوش کشیدن های عاشقانه می تواند تاثیرات مثبتی بر سلامت قلب داشته باشد. "
در واقع، در یک تحقیق دیگر که آنهم توسط دکتر گورون انجام شد، به اثبات رسید که بغل کردن و گرفتن دستها، تاثیرات استرس را کاهش می دهد. از دو گروه زوج خواستند که درمورد یک موضوع ناراحت کننده با هم صحبت کنند، اما یک گروه از قبل دست های همدیگر را در دست گرفته بودند و همدیگر را بغل کرده بودند درحالیکه گروه دیگر اینکار را انجام نداده بودند. در این تحقیق مشخص شد که:
- افزایش فشارخون در گروهی که هیچ تماسی با هم نداشتند درمقایسه با گروهی که همدیگر را در آغوش گرفته بودند، بیشتر بود.
- ضربان قلب در گروهی که تماسی نداشتند 10 ضربه در دقیقه بود درحالیکه برای گروه دیگر این مقدار 5 ضربه در دقیقه بود.
دکتر گورون پیشنهاد می کند که تماس های گرم و در آغوش کشیدن و گرفتن دست ها قبل از شروع یک روز سخت می تواند شما را در طول روز محافظت کند.
انسانها موجوداتی اجتماعی هستند، همانطور که در تحقیقات مختلف ثابت شده است که آنهایی که در زندگی دوستانی برای خود دارند، و همچنین آنها که ازدواج کرده اند، سالمتر هستند.
ما به ارتباطات اجتماعی احتیاج داریم و این ارتباطات شامل لمس کردن، حتی فراتر از ظرفیت یک زوج است. مثلاً این واقعیت که نوزادان از تماس های پوستی مستقیم با مادرشان فایده می برند و رشد بهتری خواهند داشت را در نظر بگیرید.
مثالی که گفته شد یک تحقیق کره ای بود که روی نوزادان پرورشگاهی انجام شد. آندسته از نوزادان که 5 روز در هفته و به مدت 4 هفته، 15 دقیقه بیشتر صدای زنانه شنیدند، ماساژ و ارتباط چشمی مستقیم داشتند، بعد از گذشت چهار هفته و در سن 6 ماهگی، وزن و قد بیشتری اضافه کردند و شکل گیری سرشان نیز بهتر بود تا آنهایی که این تحریک اضافی را نداشتند.
شواهد نشان داده است که تماس درمانی استرس و درد را در بزرگسالان کاهش می دهد و نشانه های بیماری آلزایمر مثل بیقراری، آواگری، قدم زدن های عصبی و از این قبیل را نیز کاهش می دهد.
وقتش رسیده بیشتر بقیه را بغل کنید
تحقیقات نشان می دهد که زوج های امریکایی چندان تمایلی به آغوش کشیدن در مجامع عمومی را ندارند. طبق تحقیقات زوج های پاریسی سه مرتبه بیشتر از زوج های امریکایی وقتشان را به بغل کردن هم میگذرانند.
بغل کردن در روابط زناشویی فوایدی دارد که احتمالاً هیچوقت فکرش را هم نمی کردید. بغل کردن...
- احساس خوبی به شما می دهد.
- حس تنهایی را از بین می برد.
- بر ترس غلبه می کند.
- دریچه احساساتتان را باز می کند.
- اعتماد به نفس را بالا می برد.
- حس نوع دوستی شما را تقویت می کند.
- روند پیر شدن را کندتر می کند.
- اشتها را فرو می نشاند.
- استرس و فشارهای عصبی را کاهش می دهد.
- با بیخوابی مبارزه می کند.
- عضلات بازوها و شانه ها را شکل می دهد.
- اگر قدتان کوتاه باشد، یک نوع تمرین کششی به حساب می آید.
- یک جایگزین عالی برای بی بند و باری است.
- یک جایگزین سالم و مطمئن برای مصرف الکل و دخانیات است.
- وجود فیزیکی شما را تایید می کند.
- دموکراتیک است (هر کس حق در آغوش کشیده شدن دارد).
فواید بیشتر بغل کردن
- از نظر اکولوژیکی خوب است (محیط را خراب نمی کند)
- برای صرفه جویی در انرژی بسیار خوب است (گرما را حفظ می کند)
- قابل حمل است.
- به هیچ ابزار خاصی نیاز ندارد.
- هیچ محل خاصی نمی طلبد (یک محل خوب برای بغل کردن هرجایی می تواند باشد)
- روزهای شاد را شادتر می کند.
- فضاهای خالی زندگی را پر میکند.
- حتی بعد از جدا شدن از آغوش، باز هم فایده می رساند.
89/12/15 :: 7:6 عصر
اگه عمرم یه نفس بود واسه دیدار تو بس بود
آخه عاشق تو بودم نبودم؟
اگه دیر به تو رسیدم اگه آخرش بریدم
ولی آرزوم و دیدم ندیدم؟
از خدا چیزی نخواستم جز یه عشق یادگاری
پیشکش تو که یه روزی بتونی تنهام بذاری
از تو هم چیزی نخواستم که به فکر من نباشی
می دونی دلم نیومد پای عشق من فدا شی
اگه قسمتم نبودی ولی فرصتم که دادی
این دو روز آخر عمری با تو باشم
وقتی این شعر و می خونی که تو دنیای تو نیستم
از خدام بوده که با تو آشنا شم
89/12/15 :: 7:4 عصر
کی می تونه بعد تو محرم راز من بشه
کی می تونه بعد تو همه نیاز من بشه
کی جا تو میگیره و درد دلامو گوش میده
کی دیوونه کردن و مثله چشات خوب بلده
بعض وقتا میام و یواشکی می بینمت
وقتی که غنچه بودی خودم باید می چیدمت
کی به جای من برات شبا لالایی می خونه
شنیدم اون غریبه قدر تو رو نمی دونه
غریبه تو رو خدا عشقم و اذیت نکنی
قول مردونه بده بهش خیانت نکنی
قول بده چشای اون هیچ موقع اشک و نبینه
قول بده که هیچ شبی چشم انتظارت نشینه
بگو که عاشقشی همیشه اون و دوست داری
حالا که یار تو إ هیچی براش کم نذاری
89/12/14 :: 5:3 عصر
گفتی که امشب اومدم بهت بگم باید برم
گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
باید برم برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی میدیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
سفر همیشه قصه رفتنه و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها میزاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا میزاره
89/12/14 :: 4:55 عصر
یک ضرب المثل آمریکائی : اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری ، اختیار شکمش را در دست بگیر
یک ضرب المثل پرتقالی : اگر گل سرخ را دوست داری ، باید به خار آن نیز دلخوش باشی
یک ضرب المثل انگلیسی : اگر بدنبال دو خرگوش بدوی ، هیچکدام را نخواهی گرفت
یک ضرب المثل اسکاتلندی : اسب تیزرو که بار نمی کشد
یک ضرب المثل ژاپنی : انسان با آب بوجود می اید ، ولی با نان زنده است
یک ضرب المثل فرانسوی : اگر همین امروز طلاق می خواهی ، به مادر شوهر سلام مکن
یک ضرب المثل آلمانی : احمق ، در همه کار دخالت می کند ، بجز کار خود
یک ضرب المثل هلندی : اگر میخواهی آرام بشوی دردهایت را نزد گلها بازگو کن
یک ضرب المثل روسی : بازی گربه گریه موش است
یک ضرب المثل عربی : بسیار کسانند که سخن درست را عیب شمارند ، حال آنکه عیب از دریافت نادرست آنهاست
یک ضرب المثل ایتالیائی : با پا که رفتی مواظب باش با سر بر نگردی
یک ضرب المثل استرالیائی : به کسی که کار کرده است پاداش بده تا تنبلها سوء استفاده نکنند
یک ضرب المثل کانادایی : پای دونده همیشه چیزی بدست خواهد آورد ، حتی اینکه خار باشد
یک ضرب المثل نیجریه ای : پیر مرد از عزرائیل فرار میکند ولی کودک زل زل به او نگاه می کند
یک ضرب المثل هندی : پنبه و آتش با هم سازگار نیستند
یک ضرب المثل یونانی : پول نمک زندگی تاجر است
یک ضرب المثل یوگسلاوی : تنبلی ، دام شیطان است
یک ضرب المثل حبشی : تیغه شمشیر شانس ، برنده نیست
یک ضرب المثل اسپانیائی : ثروت همان جا است که دوستانت هستند
یک ضرب المثل دانمارکی : حسادت و حماقت هر دو هم درجه هستند
یک ضرب المثل سوئیسی : چشم هر آنچه که خود می بیند باور دارد و گوش هر آنچه که مردم می گویند
یک ضرب المثل مجارستانی : خوشبختی از جایی شروع می شود که جاه طلبی پایان می یابد
یک ضرب المثل ایرانی : از کوچک ها خطا ، از بزرگان عطا
89/12/14 :: 4:51 عصر
خودم را ساخته ام تا بگویم آنچه را باخته ام ، فراموش کرده ام . زندگی ام را به پای کسی گذاشتم که دوستش می داشتم ولی او هیچ وقت مرا دوست نداشت و چگونه دوستش بدارم آگاه از این که هرگز برایش اهمیتی ندارم ، به او حق می دهم شاید او هم مانند من یکی را دوست داشته است... حال از خود می پرسم : او را برای همیشه دوست خواهم داشت؟ افسوس که چنین نخواهد بود! او را فراموش کرده ام . من زمانی به خود نگریستم که دیگر سینه ام شکافته ، قلبم فسرده و روحم سپرده شده بود . باید صبر می کردم تا زخم سینه ام با نمک خوب شود ، با قلبم چه کار می کردم برای گرم شدن در آفتاب گذاشتمش اما آتش گرفت ، چاره ای نداشتم نیمی از خاکستر قلب سوخته ام را به آب و نیم دیگر را به خاک سپردم و به یادم ماند که روحم ، روحم ، روح من هیچ موقع ، هیچ وقت و هیچ زمانی از او جدا نشد . یادگار او سوالی است بی انتها : آیا صبر کنم بر او که بر من صبر نکرد ؟
89/12/14 :: 4:37 عصر
این عشق چیست؟؟؟؟؟
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: دیوانگیست
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
107726
16
6
به تو نامه مینویسم ای عزیز رفته از دست !
ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست !
ای همیشگی ترین عشق،در حضور حضرت تو !
ای که میسوزم سر تا پا تا ابد در حسرت تو !
به تو نامه مینویسم،نامه ای نوشته بر باد
که به نامت چون رسیدم،قلبم به گریه افتاد
ای تو یارم،روزگارم،گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم،از گذشته یادگارم.....
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams:: لوگوی دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
شهریور 88
آخر شهریور
زمستان 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
مهر 91
آبان 91
دی 91
اسفند 91
فروردین 92