عشق
89/11/6 :: 9:31 عصر
خودت میدونی میدونم دلیل رفتنت چی بود اما میتونستی نری چرا میگی قسمت نبود
اگه قسمت نبود چرا تو موندی خدا چرا ما رو به هم رسوندی
اگه میدونستی یه روزی میری چرا روزها رو تا اینجا کشوندی
چرا روزها رو تا اینجا کشوندی؟
چی بودم چی شدم بخاطر تو ولی پشت دلم رو خالی کردی
حالا اسمت میاد گریم میگیره نمیدونی که با دلم چه کردی
اگه در حق تو خوبی نکردم بدون که خالی بود دستهای سردم
ولی من در عوض هر چی که بودم با احساسات تو بازی نکردم
با احساسات تو بازی نـــکـــردم
اگرچه میدونم دوسم نداری به هر در میزنم تنهام نذاری
اگر پای کسی هم در میونه بذار اسمت اقلاً روم بمونه
دم آخر بذار دست روی دستهام بذار بهت بگم دردم چی بوده
فقط لطفی کن و حرفهامو بشنو شاید دیگه نگی قسمت نبوده
اگه تصمیم رفتن رو گرفتی ببخش اگه پشیمونت نکردم
آره من باسه تو کم بودم اما با احساسات تو بازی نکردم
با احساسات تو بازی نـــکـــردم
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
107885
13
57
به تو نامه مینویسم ای عزیز رفته از دست !
ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست !
ای همیشگی ترین عشق،در حضور حضرت تو !
ای که میسوزم سر تا پا تا ابد در حسرت تو !
به تو نامه مینویسم،نامه ای نوشته بر باد
که به نامت چون رسیدم،قلبم به گریه افتاد
ای تو یارم،روزگارم،گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم،از گذشته یادگارم.....
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams:: لوگوی دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
شهریور 88
آخر شهریور
زمستان 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
مهر 91
آبان 91
دی 91
اسفند 91
فروردین 92