عشق
89/12/15 :: 7:30 عصر
یه وقتایی یکیو اینقدر دوست داری که نمیتونی دوریشو تحمل کنی ... ولی اون عین خیالشم نیست ..
یه وقتایی روزشماری میکنی و لحظه شماری میکنی که ببینیش ... ولی یا چشمت به در خشک میشه یا وقتی میبینیش لال میشی و نمیتونی چیزی بگی ...
یه وقتایی دلت میخواد ذل بزنی تو چشاشو چشم ازش برنداری ... ولی وقتی میبینش نگاتو میدزدی که نکنه احساستو بفهمه و لو بری یا اینقدر با کنایه هاش آزارت میده که اشک تو چشات جمع میشه و نمیتونی درست ببینیش ...
یه وقتایی فکر میکنی اگه ببینیش چی بپوشی تا خوشش بیاد ... ولی دلتو میسوزونه و نمیاد ...
یه وقتایی دلت میخواد هی باهاش حرف بزنی ... ولی حرفات قابل درک نیست براش ..
یه وقتایی دلت میخوادصداشو بشنوی و هی باهات حرف بزنه ... ولی حرفاش اینقدر طعنه و نیش توشه که پشیمونت میکنه ...
یه وقتایی از حرفاش دلت به درد میاد و آتیش میگیری ... ولی سکوت میکنی و هیچی نمیگی ..
یه وقتایی سکوت میکنی و هیچی نمیگی شاید خود به خود همه چی درست بشه ... ولی سکوتت داغونت میکنه ...
یه وقتایی یه چیزی میگی تا ببینی هنوز دوستت داره و حسودیش میشه ؟؟ ولی یه حساب کتاب دیگه ای میکنه ...
یه وقتایی دلت میخواد داد بزنی ... ولی نمیتونی و نمیدونی چطوری یا سر کی و چی باید داد بزنی ...
یه وقتایی میخوای خودت همه چیو تجربه کنی و از حماقتت دست برنمیداری ... ولی هرتجربه ای شیرین نیست و هرتجربه ای درس نمیشه ...
یه وقتایی یه رابطه ای خیلی خوبه... ولی با دخالت دیگران به گند کشیده میشه ...
یه وقتایی رابطه ها میتونه خیلی قشنگ باشه ... ولی نمیذارن و بخل و حسادتاشون همه چیو بهم میریزه ...
یه وقتایی دلت یه چیز میگه و عقلت یه چیز دیگه ... ولی میمونی بین دوراهی که حرف کدومو گوش کنی ...
یه وقتایی کسی رو که دوست داریم آزار میدیم ... ولی همین کارمون باعث میشه برای همیشه از دستش بدیم ...
یه وقتایی دیر میجنبیم و دیر به فکر میفتیم ... ولی وقتی به فکر میفتیم که مرغ از قفس پریده ...
یه وقتایی دلت میخواد بری و نباشی و نبینی و نشنوی ... ولی باید صبر کنی تا وقتش برسه ...
یه وقتایی خدا جونم خیلی خیلی خیلی بیشتر از همیشه دلم میخواد پیش خودت باشم ... ولی تو انگار نمیخوای ...
نطر یادتون نره
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
107888
16
57
به تو نامه مینویسم ای عزیز رفته از دست !
ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست !
ای همیشگی ترین عشق،در حضور حضرت تو !
ای که میسوزم سر تا پا تا ابد در حسرت تو !
به تو نامه مینویسم،نامه ای نوشته بر باد
که به نامت چون رسیدم،قلبم به گریه افتاد
ای تو یارم،روزگارم،گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم،از گذشته یادگارم.....
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams:: لوگوی دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
شهریور 88
آخر شهریور
زمستان 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
مهر 91
آبان 91
دی 91
اسفند 91
فروردین 92